قلمها هم مانند آدمها گاهي دچار تيكهاي عصبي ميشوند. قيدهاي اضافي، صفتهاي هرز، تأكيدهاي بيجا، عطفهاي بيهوده، حشو و كلماتي مانند «توسط» و «انجام» و «مورد»، و تكيهكلامها، تيكهاي عصبي قلم است. متأسفانه اينگونه تيكها، به اندازهاي است كه زبان نوشتاري ما را شبيه بيمارهاي رواني كرده است.
سهگونه از تيكهاي قلم:
۱. صفتهای هرز
در نشانهشناسي سبك نويسندگان، «صفت» جايگاهي ويژه دارد. از راه درنگ در صفتهايي كه نويسندگان به آن تمايل دارند، ميتوان قدرت قلم و انديشة آنان را حدس زد. بسامد صفت در نوشتهها نشانة خوبي است براي آنكه بدانيم نويسنده چه حال و هوايي دارد و در پي چه مقصدي است. مثلا استفاده از صفتهاي ارزشي يا بيفايده، نشان ميدهد كه نويسنده دچار كمبود مطلب و كلمه است. برخي صفتها نيز دستِ خالي نويسنده را رو ميكنند. از آن ميان است صفتهاي مشهور.
صفتهاي مشهوري كه براي هرگونه موصوفي از آنها استفاده ميشود، فايده و اثر خود را از دست داده و هرز شدهاند؛ مانند صفتهاي «خوب» و «بد» كه از چسبيدن به هيچ اسمي ابا ندارند: هواي خوب، كفش خوب، برخورد خوب، دين خوب، انسان خوب، اسم خوب، لباس خوب، كتاب خوب، نقد خوب، مقالة خوب، خداي خوب، خانة خوب، دوست خوب… . چند سالي است كه صفتهاي «قشنگ» و «بالا» هم به همين بلا گرفتار شدهاند و بارها از مجريان صداوسيما شنيدهايم: كار قشنگي بود، حرف قشنگي زديد؛ يه خاطرة قشنگ برامون تعريف كنيد؛ سال قشنگي داشته باشيد؛ برخورد قشنگ ايشان با مردم قابل ستايشه، ايشان در اين كار مهارت بالايي دارند؛ مردم از اين برنامه استقبال بالايي كردند؛ هزينة بالايي پراخت… .
از قديم گفتهاند كليدي كه به هر دري بخورد، هوا است و صفات هرز نيز همينگونه است. صفتي كه نخود هر آشي ميشود، صفت نيست؛ جاپُركن است.
بهتر است براي هر موصوفي، از اختصاصيترين صفات آن استفاده شود. به مثالهاي زير توجه كنيد:
هواي مطبوعي است؛ كتاب خواندني و ديدهگشاي شما به دستم رسيد؛ خداي بزرگ و مهربان را شاكرم؛ كفشي راحت و مناسب خريدم؛ خاطرههاي دلانگيز و شيرين او پايان ندارد؛ سالي موفقيتآميز و شاد داشته باشيد؛ اسم قشنگي داريد؛ خانهاي آبرومند خريده است؛ مقالة پربرگوباري نوشت؛ نقد نكتهسنجانة شما را خواندم؛ برخورد كريمانه و درسآموز شما ستودني است؛ لباس فاخري بر تن داشت؛ او يك سرباز واقعي است؛ كاركنان شريف و وظيفهشناس را بايد تشويق كرد.
غير از هرزگي، خطاي ديگري كه گاهي در صفتها رخ ميدهد، بيتناسبي است. صفتها گاهي راه خود را گم ميكنند و سر از موصوفهاي نامتناسب با خود درميآورند. مثلا در جملة زير صفت «وحشتناك» با موصوف خود و منظور گوينده هماهنگ نيست:
«او را به طرز وحشتناكي دوست داشت.»
از همين نوع است صفت يا قيد «بدجوري» كه بيشتر گفتاري است تا نوشتاري:
«اين كتاب بدجوري دلم را ربوده است.»
از انواع بيتناسبي در صفتها، نقل مكان صفتهاي قافيهدار به موصوفهاي بيقافيه است. براي نمونه، كسي كه اولين بار صفت «باسعادت» را براي موصوف «ولادت» آورده است، به قافية آنها توجه داشته است. كمكم برخي به اين گمان افتادند كه «باسعادت» را براي هر كلمة ديگري كه مترادف «ولادت» است، ميتوانند بياورند. بنابراين گاهي اين صفت را براي «ميلاد» هم ميآورند و ميگويند: «ميلاد باسعادت امام رضا(ع) را تبريك ميگوييم.» در حالي كه براي «ميلاد» صفتهايي مانند «مسعود» مناسبتر است. همچنين است داستان «فرزند برومند». از ميان دهها صفتي كه ميتوان براي «فرزند» آورد، چرا «برومند» را انتخاب ميكنيم؟ چون برومند با فرزند، همخوان و قافيهمند است. ولي «پسر برومند» اين تناسب را ندارد. نيز پيشينيان در جملههاي دعايي براي امامان(ع)، قافيه و تناسب را رعايت ميكردند و مثلا ميگفتند:
ـ رسول خدا، عليه آلاف التحية و الثناء.
ـ رسول اكرم، عليه آلاف التحية و الكرم.
ـ اميرالمؤمنين، عليه افضل صلوات المصلين.
ـ علي بن موسي الرضا، عليه آلاف التحية و الثناء.
اما «اميرالمؤمنين» با «عليه آلاف التحية و الثناء»، يا «رسول اكرم» با «عليه افضل صلوات المصلّين» چه تناسبي دارند؟ بله؛ قافيهمندي در اين كلمات، لازم و ضروري نيست، ولي در جايي كه ميتوان تناسب را مراعات كرد، چرا نكنيم؟
از خطاهاي ديگري كه در صفتورزي رخ ميدهد، چسباندن ياي نكره به آن است. بهتر است ياي نكره بر سر موصوف درآيد. بنابراين «مردي مهربان» درستتر است از «مرد مهرباني».
کانون نویسندگان قم, [۷/۲۵/۲۰۲۱ ۷:۴۷ PM]
درباره صفت در زبان فارسي اين نيز گفتنی است كه گويا ايرانیها بيش از ساير اقوام و ملل به آوردن صفت برای كلماتشان علاقه دارند. شايد برای آنكه میكوشيم به كمك صفت، سخن خود را مؤثرتر كنيم؛ ولي بايد ديد چه چيزی باعث شده است كه براي تأثير گفتار و نوشتارمان دست به دامن صفت و سوگند و تأكيد شدهايم. گويا عادت به باوراندن عقايد خود و بیاعتمادی مزمن ميان نويسنده و مخاطب، پای صفتهای تأكيدی را به سخنان ما باز كرده است.
اكثر آنچه درباره صفت گفتم و نيز آنچه درباره تأكيد و عطف میگويم، شامل حال «قيد» هم میشود.
🔹 رضا بابایی، برگرفته از کتاب «آئین قلم»
https://telegram.me/kanoonnevisandeganqom
اولین نفری باشید که درباره این دوره نظر میدهید!